[فعل]

to purr

/pɜːr/
فعل ناگذر
[گذشته: purred] [گذشته: purred] [گذشته کامل: purred]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرخر کردن (گربه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرخر کردن
  • 1.The cat was purring contentedly on my lap.
    1. گربه با رضایت روی پای من خرخر می‌کرد.

2 خرخر کردن (اتومبیل یا دستگاه) قان قان کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان