Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خاموش کردن
2 . علنی کردن
3 . در رفتن (استخوان)
4 . آزرده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to put out
/pʊt aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: put out]
[گذشته: put out]
[گذشته کامل: put out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خاموش کردن
مترادف و متضاد
extinguish
to put something out
چیزی را خاموش کردن
They eventually put out the fire.
آنها در نهایت آتش را خاموش کردند.
to put out a candle/cigarette/light
شمع/سیگار/چراغ را خاموش کردن
Put that cigarette out at once!
آن سیگار را فورا خاموش کن!
2
علنی کردن
در اختیار عموم قرار دادن
مترادف و متضاد
broadcast
publish
to put something out
چیزی را علنی کردن
Police have put out a description of the man they wish to question.
پلیس توصیف مردی که میخواهند بازجویی کنند را علنی کرد.
3
در رفتن (استخوان)
مترادف و متضاد
dislocate
to put something out
در رفتن استخوان
She fell off her horse and put her shoulder out.
او از روی اسبش افتاد و استخوان کتفش در رفت.
[صفت]
put out
/pʊt aʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more put out]
[حالت عالی: most put out]
4
آزرده
ناراحت، دلخور
مترادف و متضاد
annoyed
offended
upset
1.He looked really put out.
1. او واقعاً آزرده به نظر میرسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
put our heads together
put others first
put one's mind to it
put one's foot in one's mouth
put one's foot in it
put out fire
put pressure on
put right
put some air in the rear tires.
put somebody's mind at ease
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان