Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اوضاع را درست کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
put right
/pʊt raɪt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اوضاع را درست کردن
سر و سامان دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درست کردن
1.He has a chance to put things right by admitting a mistake was made.
1. او این فرصت را دارد که با اعتراف کردن به اشتباهش همه چیز را درست کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
put pressure on
put out fire
put out
put our heads together
put others first
put some air in the rear tires.
put somebody's mind at ease
put someone on the spot
put someone's leg in a cast
put something down in black and white
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان