[صفت]

quarrelsome

/kwˈɔːɹəlsˌʌm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more quarrelsome] [حالت عالی: most quarrelsome]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ستیزه‌جو پرخاشگر، پرخاش‌جو

معادل ها در دیکشنری فارسی: پتیاره پرخاشجو ستیزه‌جو ستیهنده
مترادف و متضاد argumentative
  • 1.When he drinks too much he becomes moody and quarrelsome.
    1. وقتی زیاده از حد می‌نوشد، بدخلق و پرخاشگر می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان