[اسم]

rabbit

/ˈræb.ɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرگوش

معادل ها در دیکشنری فارسی: خرگوش
  • 1.She has a pet rabbit.
    1. او یک خرگوش خانگی دارد.

2 (گوشت) خرگوش

  • 1.They ate rabbit for dinner.
    1. آنها برای شام گوشت خرگوش خوردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان