[اسم]

rag

/ræɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستمال کهنه، تکه پارچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: جل دستمال لته
  • 1.I wiped the window with a rag.
    1. من با یک دستمال پنجره را تمیز کردم.
  • 2.Use a piece of old rag.
    2. از یک تکه کهنه قدیمی استفاده کن.

2 لباس کهنه و پاره

  • 1.Not a single rag has arrived to us this winter.
    1. حتی یک تکه لباس کهنه هم در این زمستان برایمان نرسید.
  • 2.She was dressed in rags.
    2. او لباس‌های کهنه و پاره پوشیده بود.

3 روزنامه مزخرف مجله مزخرف

  • 1.It's a local rag.
    1. این یک روزنامه مزخرف محلی است.
  • 2.You actually buy those rags?
    2. واقعا آن مجله‌های مزخرف را می‌خری؟
توضیحاتی در رابطه با rag
واژه‌ی rag در این مفهوم به مجله یا روزنامه‌ای اشاره دارد که شامل مقالات و نظرات مزخرف و احمقانه‌ای است.

4 مراسم خیریه دانش‌آموزی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان