Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دستمال
2 . لباس کهنه و پاره
3 . روزنامه مزخرف
4 . مراسم خیریه دانشآموزی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
rag
/ræɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستمال
کهنه، تکه پارچه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جل
دستمال
لته
1.I wiped the window with a rag.
1. من با یک دستمال پنجره را تمیز کردم.
2.Use a piece of old rag.
2. از یک تکه کهنه قدیمی استفاده کن.
2
لباس کهنه و پاره
1.Not a single rag has arrived to us this winter.
1. حتی یک تکه لباس کهنه هم در این زمستان برایمان نرسید.
2.She was dressed in rags.
2. او لباسهای کهنه و پاره پوشیده بود.
3
روزنامه مزخرف
مجله مزخرف
1.It's a local rag.
1. این یک روزنامه مزخرف محلی است.
2.You actually buy those rags?
2. واقعا آن مجلههای مزخرف را میخری؟
توضیحاتی در رابطه با rag
واژهی rag در این مفهوم به مجله یا روزنامهای اشاره دارد که شامل مقالات و نظرات مزخرف و احمقانهای است.
4
مراسم خیریه دانشآموزی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
raft
radius
radish
radiotherapist
radiology
rag doll
ragamuffin
rage
ragged
raglan
کلمات نزدیک
rafting
rafter
raft
raffle
raffish
rag on
raga
rage
ragged
raging
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان