Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بالا آوردن
2 . رالف (اسم کوچک مردانه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ralph
/rælf/
فعل ناگذر
[گذشته: ralphed]
[گذشته: ralphed]
[گذشته کامل: ralphed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بالا آوردن
استفراغ کردن
informal
مترادف و متضاد
vomit
1.I'm so full, I could ralph.
1. خیلی سیرم، ممکن است بالا بیاورم.
توضیحاتی در رابطه با ralph
واژه ralph در این مفهوم بیشتر توسط جوانان و نوجوانان استفاده میشود.
[اسم]
Ralph
/rælf/
غیرقابل شمارش
2
رالف (اسم کوچک مردانه)
تصاویر
کلمات نزدیک
rally
raki
rake-off
rake up
rake in the money
ram
ram someone or something down someone's throat
ramadan
ramble
rambler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان