Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کسی را مجبور به انجام کاری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
ram someone or something down someone's throat
/ræm ˈsʌmˌwʌn ɔr ˈsʌmθɪŋ daʊn ˈsʌmˌwʌnz θroʊt/
1
کسی را مجبور به انجام کاری کردن
چیزی را به زور به کسی قبولاندن
مترادف و متضاد
force someone or something down one's throat
shove someone or something down one's throat
1.Rob isn't invited, and I don't wish for anyone to ram him down my throat.
1. "راب" دعوت نیست، و خواهش می کنم کسی من را مجبور به دعوت کردن او نکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ram
ralph
rally
raki
rake-off
ramadan
ramble
rambler
rambling
rambutan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان