[اسم]

ratio

/ˈreɪʃioʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نسبت سهم، ضریب

معادل ها در دیکشنری فارسی: نسبت
مترادف و متضاد proportion
  • 1.The ratio of men to women at the conference was ten to one.
    1. نسبت مردان به زنان در کنفرانس ده به یک بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان