[اسم]

real estate

/ˈriːəl əsteɪt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 املاک ملک

معادل ها در دیکشنری فارسی: املاک مستغلات مستغل
  • 1.My father sold real estate.
    1. پدرم املاکش را فروخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان