[اسم]

recruit

/rɪˈkruːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرباز جدید نیروی جدید

  • 1.the training of new recruits
    1. آموزش نیروهای (استخدامی) جدید
[فعل]

to recruit

/rɪˈkruːt/
فعل گذرا
[گذشته: recruited] [گذشته: recruited] [گذشته کامل: recruited]

2 جذب کردن (نیروی کار) استخدام کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استخدام کردن
  • 1.The police are trying to recruit more officers from ethnic minorities.
    1. پلیس در تلاش است افسرهای بیشتری از اقلیت‌های نژادی جذب کند.

3 سرباز گرفتن سربازگیری کردن، عضو ارتش کردن

  • 1.Most of the men in the village were recruited that day.
    1. اکثر مردان در آن روز عضو ارتش شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان