Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازپرداخت
2 . بازپرداخت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
refund
/ˈriː.fʌnd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازپرداخت
مترادف و متضاد
reimbursement
repayment
1.The airline was responsible for the cancellation and we expect to get a full refund.
1. شرکت هواپیمایی مسئول لغو [پرواز] بود و ما انتظار داریم [که] بازپرداخت کامل بگیریم.
[فعل]
to refund
/ˈriː.fʌnd/
فعل گذرا
[گذشته: refunded]
[گذشته: refunded]
[گذشته کامل: refunded]
صرف فعل
2
بازپرداخت کردن
پس دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پول کسی را پس دادن
مترادف و متضاد
compensate
reimburse
repay
1.We will refund your money in full.
1. ما پول شما را کامل پس خواهیم داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
refulgent
refugee
refuge
refueling
refuel
refurbish
refurbishment
refusal
refuse
refuse an offer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان