[اسم]

refugee

/ˌref.jʊˈdʒiː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پناهنده آواره

معادل ها در دیکشنری فارسی: پناهنده
  • 1.Thousands of refugees fled across the border.
    1. هزاران آواره از مرز فرار کردند.
a refugee camp
اردوگاه پناهندگان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان