[فعل]

to regenerate

/rɪˈdʒenəreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: regenerated] [گذشته: regenerated] [گذشته کامل: regenerated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 احیا کردن بازسازی کردن

  • 1.The money will be used to regenerate the commercial heart of the town.
    1. از (آن) پول برای بازسازی مرکز تجاری شهر استفاده خواهد شد.

2 دوباره روییدن از نو رشد کردن

specialized
  • 1.Once destroyed, brain cells do not regenerate.
    1. سلول‌های مغزی وقتی از بین بروند، از نو رشد نمی‌کنند.

3 دوباره خلق کردن تجدیدحیات کردن

  • 1.If the woodland is left alone, it will regenerate itself in a few years.
    1. اگر جنگل به حال خود رها شود، در طول چند سال خودش تجدیدحیات خواهد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان