Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وابسته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
reliant
/rɪˈlaɪənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reliant]
[حالت عالی: most reliant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وابسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متکی
مترادف و متضاد
dependent
1.She is totally reliant on her parents for money.
1. او کاملا در مسائل مالی وابسته به پدر و مادرش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
reliance
reliably
reliable
reliability
relevant
relic
relief
relief map
relief road
relief valve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان