[اسم]

repercussions

/ˌriːpərˈkʌʃnz/
غیرقابل شمارش

1 عواقب پیامدها

مترادف و متضاد consequence
  • 1.The collapse of the company will have repercussions for the whole industry.
    1. ورشکستگی کارخانه عواقبی برای کل صنعت خواهد داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان