[فعل]

to replay

/ˈriːpleɪ/
فعل گذرا
[گذشته: replayed] [گذشته: replayed] [گذشته کامل: replayed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازپخش کردن

to replay something
چیزی را بازپخش کردن
  • The police replayed footage of the accident over and over again.
    پلیس فیلم تصادف را بارها و بارها بازپخش کرد.
[اسم]

replay

/ˈriːpleɪ/
قابل شمارش

2 صحنه آهسته (ورزش)

  • 1.I missed the goal but saw the replay.
    1. من گل را ندیدم اما صحنه آهسته‌اش را دیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان