Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مصادره کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to repossess
/ˌriːpəˈzes/
فعل گذرا
[گذشته: repossessed]
[گذشته: repossessed]
[گذشته کامل: repossessed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مصادره کردن
ضبط کردن
1.First I lost my job, then my house was repossessed.
1. اول شغلم را از دست دادم، بعدش خانه ام مصادره شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
repository
repose
reporting
reporter
reportedly
repossession
reprehensible
represent
representation
representational
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان