Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وکالت
2 . بازنمایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
representation
/ˌreprɪzenˈteɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وکالت
نمایندگی، نماینده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وکالت
نمایندگی
1.Do you have any legal representation?
1. آیا نماینده قانونی دارید؟
2
بازنمایی
ارائه، نمایش
مترادف و متضاد
portrayal
1.The article complains about the representation of women in advertising.
1. مقاله بازنمایی زنان در تبلیغات را مورد انتقاد قرار میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
represent
reprehensible
repossession
repossess
repository
representational
representations
representative
repress
repressed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان