Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تجسمی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
representational
/ˌreprɪzenˈteɪʃənl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more representational]
[حالت عالی: most representational]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تجسمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فیگوراتیو
مترادف و متضاد
abstract
1.It is on pottery that representational art first appeared again in ancient Greece.
1. با سفالگری بود که هنرهای تجسمی اولین بار دوباره در یونان باستان بروز یافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
representation
represent
reprehensible
repossession
repossess
representations
representative
repress
repressed
repression
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان