[اسم]

representative

/ˌreprɪˈzentətɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نماینده

معادل ها در دیکشنری فارسی: نماینده
a representative of the UN
یک نماینده سازمان ملل
our elected representatives in government
نمایندگان منتخب ما در دولت
[صفت]

representative

/ˌreprɪˈzentətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more representative] [حالت عالی: most representative]

2 نمونه نشانگر، معرف

  • 1.Are you sure this paper is representative of your child's writing?
    1. آیا مطمئن هستید که این ورقه [نوشته] نمونه دستخط فرزند شماست؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان