Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آبرومند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
reputable
/ˈrɛpjətəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reputable]
[حالت عالی: most reputable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبرومند
خوشنام، مشهور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باآبرو
خوشنام
نیکنام
مترادف و متضاد
respectable
disreputable
1.He was a reputable businessman.
1. او یک تاجر [کاسب] آبرومند بود.
2.the most reputable critic
2. خوشنامترین منتقد
تصاویر
کلمات نزدیک
repulsive
repulsion
repulse
repugnant
repugnance
reputation
repute
reputed
request
request stop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان