Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ساماندهی مجدد
2 . دوباره بر زدن (ورق)
3 . مجدداً ساماندهی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
reshuffle
/ˈriːʃʌfl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ساماندهی مجدد
ترتیبدهی مجدد، تغییر مقامات کابینه
[فعل]
to reshuffle
/ˈriːʃʌfl/
فعل گذرا
[گذشته: reshuffled]
[گذشته: reshuffled]
[گذشته کامل: reshuffled]
صرف فعل
2
دوباره بر زدن (ورق)
1.He is requesting that Garcia reshuffle the cards.
1. او از "گارسیا" خواهش میکند که ورقها را دوباره بر بزند.
3
مجدداً ساماندهی کردن
تغییر دادن (وزرای کابینه)
1.The world’s biggest advertising agency is reshuffling its management.
1. بزرگترین آژانس تبلیغاتی دنیا دارد مدیریتش را مجدداً ساماندهی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
reshape
resettlement
resettle
reset
reservoir
reside
residence
residence permit
residency
resident
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان