[اسم]

residence

/ˈrezɪdəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عمارت محل سکونت، خانه، مقر

a family residence for sale
یک عمارت خانوادگی برای فروش
the British Prime Minister’s official residence
مقر رسمی نخست‌وزیر انگلستان

2 اقامت

معادل ها در دیکشنری فارسی: اقامت سکونت
  • 1.The family applied for permanent residence in the United States.
    1. آن خانواده برای اقامت دایم در ایالات متحده درخواست دادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان