Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تخریب کردن (شخصیت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to run down
/rʌn daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: ran down]
[گذشته: ran down]
[گذشته کامل: run down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تخریب کردن (شخصیت)
به باد انتقاد گرفتن
informal
to run somebody/something down
کسی/چیزی را به باد انتقاد گرفتن
1. He's always running her down in front of other people.
1. او همیشه او را جلوی بقیه به باد انتقاد میگیرد.
2. Whatever the government do, the press will always run them down.
2. دولت هرکاری کند، رسانه آن را به باد انتقاد خواهد گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
run away
run around like a chicken with its head cut off
run after
run across
run a mile
run errands
run for
run in the family
run into
run off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان