Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (با دشواری یا مشکل) روبهرو شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to run up against
/ɹˈʌn ˌʌp ɐɡˈɛnst/
فعل گذرا
[گذشته: ran up against]
[گذشته: ran up against]
[گذشته کامل: run up against]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با دشواری یا مشکل) روبهرو شدن
مواجه شدن
1.The government is running up against considerable opposition to its tax reforms.
1. دولت با مخالفت قابلتوجهی با اصلاحات مالیاتاش روبهرو است.
2.The plans for the new bridge ran up against strong local opposition.
2. برنامههای پل جدید با مخالفت شدید افراد محلی مواجه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
run after
ring off
pick on
note down
nose around
scale back
scrape through
settle for
shop around
stand up for
کلمات نزدیک
run up
run to
run through
run some tests
run short of something
run-down
run-in
run-of-the-mill
run-out
run-through
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان