[عبارت]

saddled with debt

/ˈsædəld wɪð dɛt/

1 زیر بار قرض رفتن

مترادف و متضاد burdened with debt
  • 1.Our company is saddled with a great amount of debt and should be sold as soon as possible.
    1. شرکت ما زیر بار قرض سنگینی رفته و باید هر چه زودتر به فروش برود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان