Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عالم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
scholar
/ˈskɑlər/
قابل شمارش
1
عالم
دانشمند، اندیشمند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اهل ادب
دانشپژوه
حکیم
دانشور
محقق
1.a history scholar
1. یک عالم تاریخدان
2.Dr Miles was a distinguished scholar of Russian history.
2. دکتر "میلز" یک اندیشمند برجسته در تاریخ روسیه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
schnitzel
schnauzer
schmuck
schmidt
schizophrenic
scholarly
scholarship
scholastic
scholastic aptitude test
school
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان