Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجسمه سازی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sculpt
/skʌlpt/
فعل گذرا
[گذشته: sculpted]
[گذشته: sculpted]
[گذشته کامل: sculpted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجسمه سازی
پیکرتراشی
1.a display of animals sculpted in ice
1. نمایشگاهی از حیوانات پیکرتراشی شده با یخ
2.The figures were sculpted from single blocks of marble.
2. مجسمه هایی که با تکه سنگ های مرمر ساخته شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scull
scuffle
scuff
scuba-diving
scuba diving
sculptor
sculptress
sculpture
scum
scupper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان