[اسم]

separation

/ˌsep.əˈreɪ.ʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
the separation of religion from government
جدایی دین از دولت
the trial separation of her parents
متارکه آزمایشی والدین او
to face long periods of separation
روبه‌رو شدن با دوره‌های طولانی جدایی

2 جداسازی تقسیم‌بندی، دسته‌بندی

معادل ها در دیکشنری فارسی: افراز تقسیم‌بندی جداسازی فک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان