Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جداگانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
separately
/ˈsep.ə.rət.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جداگانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جدا
جداجدا
جداگانه
مستقلا
علیحده
1.Detectives interviewed the men separately.
1. کارآگاهان جداگانه از آن مردها بازجویی کردند.
2.we went to the party separately.
2. ما جداگانه به آن مهمانی رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
separated
separate out
separate off
separate
sentiment
separation
sepia
sepiidae
september
septenary
کلمات نزدیک
separated
separate the sheep from the goats
separate
separable
sepal
separates
separation
separatism
separatist
sephardi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان