Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وضعیت نابسامان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
shitshow
/ʃˈɪtʃoʊ/
قابل شمارش
1
وضعیت نابسامان
وضعیت اسفبار
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
chaotic situation
shitstorm
1.None of us were prepared for the boss's questions, and the meeting became a real shitshow.
1. هیچکدام از ما آماده سوالات رئیس نبود و جلسه تبدیل به یک وضعیت واقعاً اسفبار شد.
2.We couldn't get out of that shitshow.
2. نمیتوانستیم از آن وضعیت اسفبار خارج شویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
shithouse
shithead
shitfaced
shitbox
shitass
built like a brick shithouse
stick like shit to a shovel
up shit creek
rare as rocking horse shit
a shit ton of
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان