[فعل]

to sightsee

/ˈsaɪtˈsi/
فعل ناگذر
[گذشته: sightsaw] [گذشته: sightsaw] [گذشته کامل: sightseen]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گشت و گذار کردن [به دیدن مکان های دیدنی یک شهر رفتن]

معادل ها در دیکشنری فارسی: سیاحت کردن
  • 1.Let's go sightseeing.
    1. بیا به گشت و گذار برویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان