Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تماشای اماکن دیدنی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
sightseeing
/ˈsɑɪtˌsiː.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تماشای اماکن دیدنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سیاحت
سیر
to go sightseeing
به تماشای مناظر دیدنی رفتن
She swam and sunbathed, went sightseeing, and relaxed.
او شنا کرد و حمام آفتاب گرفت، به تماشای مناظر دیدنی رفت و استراحت کرد.
to do sightseeing
به تماشای اماکن دیدنی رفتن
Did you do much sightseeing while you were in Paris?
وقتی که در پاریس بودی به تماشای اماکن دیدنی آن رفتی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
sightsee
sights
sightless
sighting
sighted
sightseer
sign
sign a contract
sign for
sign language
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان