Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جیم زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to skive
/skaɪv/
فعل گذرا
[گذشته: skived]
[گذشته: skived]
[گذشته کامل: skived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جیم زدن
در رفتن
مترادف و متضاد
bunk off
1.‘Where's Tom?’ ‘Skiving as usual.’
1. "تام کجاست؟" "طبق معمول در رفته است."
2.I always skived off school when I could.
2. من همیشه هر موقع بتوانم از مدرسه جیم می زنم.
3.She always skives off early on Fridays.
3. او همیشه جمعه ها زود از سر کار جیم می زند.
تصاویر
کلمات نزدیک
skittles
skit
skirting board
skirt
skirmish
skopje
skua
skulduggery
skulk
skull
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان