[فعل]

to skive

/skaɪv/
فعل گذرا
[گذشته: skived] [گذشته: skived] [گذشته کامل: skived]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جیم زدن در رفتن

مترادف و متضاد bunk off
  • 1.‘Where's Tom?’ ‘Skiving as usual.’
    1. "تام کجاست؟" "طبق معمول در رفته است."
  • 2.I always skived off school when I could.
    2. من همیشه هر موقع بتوانم از مدرسه جیم می زنم.
  • 3.She always skives off early on Fridays.
    3. او همیشه جمعه ها زود از سر کار جیم می زند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان