Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فوتبال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
soccer
/ˈsɑːkər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فوتبال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فوتبال
مترادف و متضاد
football
1.Are you coming to the soccer match?
1. آیا تو به مسابقه فوتبال میآیی؟
2.He plays soccer for a local team.
2. او برای یک تیم محلی فوتبال بازی میکند.
3.I'm a big soccer fan.
3. من یک طرفدار جدی فوتبال هستم.
a soccer player
یک بازیکن فوتبال
تصاویر
کلمات نزدیک
sobriety
sobering reminder
sobering
sober up
sober
soccer club
soccer field
soccer game
soccer player
soccer practice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان