Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاشیدن (مایعات)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to squirt
/skwɜːrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: squirted]
[گذشته: squirted]
[گذشته کامل: squirted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاشیدن (مایعات)
مترادف و متضاد
spurt
1.He squirted me water.
1. او به من آب پاشید.
2.I bit into the orange and the juice squirted out.
2. من پرتقال را گاز زدم و آب پرتقال به بیرون پاشید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
squirrel monkey
squirrel away
squirrel
squirm
squint
st. joseph
st. nick
st patrick's day
st valentine's day
stab
کلمات نزدیک
squirrelly
squirrel
squirm
squint
squiggle
squish
squishy
sr
sri lanka
ssh
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان