[فعل]

to squirt

/skwɜːrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: squirted] [گذشته: squirted] [گذشته کامل: squirted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پاشیدن (مایعات)

مترادف و متضاد spurt
  • 1.He squirted me water.
    1. او به من آب پاشید.
  • 2.I bit into the orange and the juice squirted out.
    2. من پرتقال را گاز زدم و آب پرتقال به بیرون پاشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان