Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زیر چشمی نگاه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to squint
/skwɪnt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: squinted]
[گذشته: squinted]
[گذشته کامل: squinted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زیر چشمی نگاه کردن
1.He squinted at the letter in his hand.
1. او زیر چشمی به نامه ی در دستش نگاه کرد.
2.She was squinting through the keyhole.
2. او زیر چشمی از سوراخ کلید به داخل نگاه می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
squiggle
squid
squib
squelch
squeeze in
squirm
squirrel
squirrelly
squirt
squish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان