Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لولیدن
2 . شرمنده شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to squirm
/skwˈɜːrm/
فعل ناگذر
[گذشته: squirmed]
[گذشته: squirmed]
[گذشته کامل: squirmed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لولیدن
پیچوتاب خوردن، وول خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وول زدن
1.He looked uncomfortable and squirmed in his chair
1. او معذب به نظر میرسید و در صندلیاش وول میخورد.
2.The baby squirmed when his mother tried to bathe him.
2. نوزاد وول خورد، وقتی مادرش سعی کرد او را حمام کند.
2
شرمنده شدن
1.He squirmed as he recalled the phrases he had used.
1. او وقتی عباراتی که استفاده کرده بود، به یاد آورد شرمنده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
squint
squid
squelch
squeezer
squeeze out
squirrel
squirrel away
squirrel monkey
squirt
st. joseph
کلمات نزدیک
squint
squiggle
squid
squib
squelch
squirrel
squirrelly
squirt
squish
squishy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان