[صفت]

stinging

/stˈɪŋɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stinging] [حالت عالی: most stinging]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نیش‌دار

معادل ها در دیکشنری فارسی: نیش‌دار
a swarm of stinging insects
ازدحامی از حشرات نیش‌دار

2 سوزش‌دار دارای سوزش

a stinging pain
یک درد سوزش‌دار [درد همراه با سوزش]

3 شدید خشن

  • 1.Dr Forwell made a stinging attack on government policy.
    1. دکتر "فورول" انتقاد شدیدی از سیاست‌های دولت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان