[اسم]

stink

/stɪŋk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بوی گند بوی متعفن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بوی گند
  • 1.What a terrible stink!
    1. چه بوی گند وحشتناکی!
[فعل]

to stink

/stɪŋk/
فعل ناگذر
[گذشته: stank] [گذشته: stank] [گذشته کامل: stunk]

2 بوی گند دادن بوی تعفن دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بو دادن
informal
مترادف و متضاد reek
  • 1.That fish stinks!
    1. آن ماهی بوی گند می‌دهد!

3 افتضاح بودن مزخرف بودن، گند بودن

informal
مترادف و متضاد suck
  • 1.This job really stinks!
    1. این شغل واقعاً افتضاح است!
توضیحاتی در رابطه با stink
stink در مفهوم لغوی به‌معنای "بوی گند دادن" است. ولی در مفهوم اصطلاحی به‌معنای "افتضاح بودن" و "مزخرف بودن" اشاره دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان