[فعل]

to stress out

/strɛs aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: stressed out] [گذشته: stressed out] [گذشته کامل: stressed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استرس داشتن استرس گرفتن

  • 1.I try not to stress out when things go wrong.
    1. من سعی می‌کنم وقتی اوضاع اشتباه پیش می‌رود استرس نگیرم.
  • 2.Sam is really stressing out over his biology exam.
    2. "سم" واقعا بابت امتحان زیست‌شناسی‌اش استرس دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان