[اسم]

stub

/stˈʌb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ته (سیگار، بلیط، چک و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ته‌چک
[فعل]

to stub

/stˈʌb/
فعل گذرا
[گذشته: stubbed] [گذشته: stubbed] [گذشته کامل: stubbed]

2 (انگشت پا را) به جایی کوبیدن به جایی زدن

  • 1.She stubbed her toe on the step.
    1. او انگشت پایش را به پله کوبید.

3 سیگار را خاموش کردن

  • 1.He stubbed out his cigarette in the ashtray.
    1. او سیگارش را در زیرسیگاری خاموش کرد.

4 از ریشه درآوردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان