[صفت]

stubborn

/ˈstʌb.ərn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stubborner] [حالت عالی: stubbornest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کله‌شق سرسخت، یکدنده

مترادف و متضاد obstinate persistent
  • 1.He can be very stubborn sometimes.
    1. او می‌تواند بسیار کله‌شق باشد.
  • 2.She’s sick, but she’s too stubborn to see a doctor.
    2. او بیمار است، اما کله‌شق‌تر از آن است که به پزشک مراجعه کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان