[فعل]

to subsist

/səbˈsɪst/
فعل ناگذر
[گذشته: subsisted] [گذشته: subsisted] [گذشته کامل: subsisted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 امرار معاش کردن روزگار گذراندن، زیستن

  • 1.Some people are forced to subsist on only a few dollars a month.
    1. برخی افراد مجبور هستند با فقط چند دلار در ماه امرار معاش کنند.

2 ادامه یافتن باقی ماندن

formal
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان