Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معاش
2 . وجود
3 . اسباب امرار معاش،
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
subsistence
/səbˈsɪstəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معاش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امرار معاش
معیشت
معاش
گذران
1.Many families are living below the level of subsistence.
1. بسیاری از خانوادهها زیر سطح معاش زندگی میکنند.
2
وجود
هستی، بقا
3
اسباب امرار معاش،
حداقل میزان (خوراک یا لباس و ...) ضروری برای ادامه حیات
تصاویر
کلمات نزدیک
subsist
subsidy
subsidized
subsidize
subsidiary
subsoil
subspecialty
substance
substance dependence
substandard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان