[اسم]

sweets

/swiːts/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیرینی‌جات شیرینی و شکلات

معادل ها در دیکشنری فارسی: آب‌نبات تنقلات شیرینی‌جات
مترادف و متضاد candy confectionery
  • 1.Rosie tries to avoid sweets.
    1. "رزی" سعی می‌کند از شیرینی‌جات پرهیز کند.
  • 2.We don't let the kids eat sweets between meals.
    2. ما به بچه‌ها اجازه نمی‌دهیم بین وعده‌ها شیرینی‌جات بخورند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان