Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انتقال (از یک مرحله به مرحله دیگر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
transition
/trænˈzɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انتقال (از یک مرحله به مرحله دیگر)
گذر، عبور، تغییر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتقال
گذار
1.The transition from childhood to adulthood
1. گذر از دوران کودکی به دوران بزرگسالی
تصاویر
کلمات نزدیک
transit visa
transit van
transit passengers
transit lounge
transit
transitional
transitional government
transitive
transitory
translate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان