Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کامیون
2 . واگن باربری
3 . با کامیون بردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
truck
/trʌk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کامیون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بارکش
تریلی
کامیون
مترادف و متضاد
lorry
van
1.The road was completely blocked by an overturned truck.
1. جاده کاملاً به وسیله یک کامیون واژگونشده بسته شده بود.
a truck driver
یک راننده کامیون
2
واگن باربری
واگن باری روباز
[فعل]
to truck
/trʌk/
فعل گذرا
[گذشته: trucked]
[گذشته: trucked]
[گذشته کامل: trucked]
صرف فعل
3
با کامیون بردن
تصاویر
کلمات نزدیک
truce
truant
truancy
troy
trowel
truck driver
truck scale
truck stop
trucker
truckload
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان