1
مخالفت نکردن
بدون بحث چيزی را پذيرفتن، حرفی نزدن
informal
1.Her mother turned the other cheek when he took the cookie.
1.
مادرش چيزی به او نگفت وقتی او کلوچه را برداشت.
توضیح درباره اصطلاح turn the other cheek
این اصطلاح از یکی از سخنان حضرت عیسی گرفته شده است که می گوید: " اگر کسی به یک گونهات سیلی زد گونهی دیگر را نیز جلو ببر". یعنی بدی را با خوبی جواب دهید یا اینکه در مقابل کار بد دیگران اعتراضی نکنید.